درباره وبلاگ

من آشنای دیروز غریبه امروز و فراموش شده فردایم پس در آشنایی امروز می نگرم تا در فردا یادم کنی.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

سلام دوست عزیز در صورتی که دوست دارید با ما تبادل لینک بنمایید زمانی که مارا به لینک خود افزودید به ما بگویید در صورت بودن آدرس ما شما هم به لینک های ما افزوده می شوید.

باتشکر مدیریت







<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 16
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 25
بازدید ماه : 40
بازدید کل : 72894
تعداد مطالب : 203
تعداد نظرات : 120
تعداد آنلاین : 1

جور دیگر باید زیست
به نام تنها پناه دیار آشفتگان سرنوشت
دو شنبه 28 دی 1390برچسب:, :: 23:31 ::  نويسنده : SARH       

سلام دوستان من بعد از مدت ها باز برگشتم انشاالله بتونم مطالب زیبا و داستانهای جالبی براتون بگذارم.



دو شنبه 21 آذر 1390برچسب:داستانی بر پایه واقعیت قسمت 2, :: 21:16 ::  نويسنده : SARH       

امروز یک داستان جدید بر پایه واقعیت در مورد بچه های کوچه 66 و 68 براتون می گم.

داستان امروز درباره 2 دختر و 2پسر از بچه های کوچه 66 و 68 هست بخدا این دو کوچه در تمام ایران باید به عنوان پر خاطره ترین کوچه های جهان معرفی بشن چون هر روز یک برنامه و یک فیلم در این کوچه ها داریم.

داستان امروز مربوط به آش نخورده و دهن سوخته هست

مربوط به یکی از این پسرها هست که همیشه به دنبال این هست که همه بهترین راه را برای زندگی خود انتخاب بکنند .در این داستان این دو دختر با این دو پسر در ارتباط هستن البته ارتباط مشروع نه نا مشروع و خلاف .

این چهار نفر خیلی به هم وابسته شدن اما یک روز یک مشکل به وجود میاد اونم چه مشکلی برای این دخترها مزاحم تلفنی پیدا میشه که به یکی از پسرا میگن و اون مزاح تلفنی به روش خودش آدم می کنه جوری که اون مزاحم الان از اون پسر می ترسه و به قول ما به غلط کردن افتاد .اما در این بین پدر دخترا هم می فهمه و به مزاحم دخترا بد و بیراه می گه و بخاطر اینکه دیگه این دو دختر مزاحمی نداشته باشن گوشی از شون تا اطلاع بعدی می گیره در این بین کدوم آدم نا مردی میاد با پدر این دخترا حرف میزنه که به اونها کمی بیشتر گیر بده خدا میدونه کی بوده میاد و حرف میزنه و این کار به اسم اون پسر بد بختی تموم میشه که همیشه و همه جا هوای همه را داشته اما این پسر نمی دونه چه جور و به چه شکلی به اینها ثابت بکنه که ای خلایق به خدا به هر کس که می پرستین من با هیچ کس حرفی نزدم و حتی جواب پدرتون که به من زنگ زد هم ندادم فقط بخاطر شما ها. حال آن پسر مانده با دلی شکسته و با اندوهی از غم و نمی داند باید چه کار بکند تا بفهمند او در این ماجرا ها کاره ای نبوده و نیست.

amindehdarian.blogfa.com

نويسنده:SAREH1 , M.F.M



دو شنبه 2 آبان 1390برچسب:ماه دوم تابستان(بخش دوم) , :: 21:12 ::  نويسنده : SARH       

 

بخش دوم
و اما شروع داستان های آموزنده :
در ماه دوم تابستان 90 پارک محله ای که همه بچه های محله در آن جمع می شدن یک تیکه از اون شهرداری خراب کرد و یک ساختمان در اونجا ساخت که این کار باعث به وجود آمدن مشکلات بعدی مثل: به هم ریخته شدن جمع بچه های ما در محله شد چون دیگه نمی شد وسط جایی که پر از خاک بود نشست , بازی کرد و .......... همه رفتتن دنبال کارهایی دیگه که به یک تیکه از اون در زیر اشاره می کنم.
داخل این ماه ما پس از مشاهده و تحقیقات زیاد متوجه شدیم که چند تا از پسرا و چندتا از دخترا با هم در ارتباط هستن این ارتباط ها به جایی رسیده بود که همه اونها بین هم DVD و MEMORY غیر اخلاقی با هم رد و بدل می کردن البته این چیزهایی را که بین هم رد و بدل می کردن باعث می شد که این بچه ها دچار بلوغ زود رس و انحراف به طرف گناه اخلاقی بشن به همین دلیل من و گروه مخفی من شروع به کار کردن و رسد کردن سر منشا این کارا کردم که به دو نفر رسیدم یکی احسان و دومین نفر محمد بود که این دوتا این فیلم ها رو در اختیار بقیه می دادن که در میان این آدم ها دخترها هم بودن سر همین موضوع ما همگی با هم تصمیم به ریشه کن کردن اونا گرفتیم مموری که دست دخترا گشته بود من با تهدید کردن بچه ها از اونا پس گرفتم این اولین مدرک که دریافت شد.
دومین مدرک دست محمد بود که با هماهنگی قرار بود بدتش من اما تا یک ثانیه از اون چشم برداشتم سریع دادش به احسان و احسان هم در رفت در اینجا رو دست زشتی از این دوتا بچه خوردیم که کار ما نا تمام ماند اما تجربه خوبی برای ما شد.البته این کار ما باعث شد که دیگه پسرا و دخترا تا حدودی از هم  جدا بشن و کاری به هم نداشته باشن.
این داستان ادامه دارد

نويسنده:SAREH1 , M.F.M