آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها سلام دوست عزیز در صورتی که دوست دارید با ما تبادل لینک بنمایید زمانی که مارا به لینک خود افزودید به ما بگویید در صورت بودن آدرس ما شما هم به لینک های ما افزوده می شوید. باتشکر مدیریت |
جور دیگر باید زیست
به نام تنها پناه دیار آشفتگان سرنوشت
شنبه 16 آذر 1392برچسب:داستان خیانت جوجو1, :: 8:54 :: نويسنده : SARH
می خوام یک داستان جدید درباره جوجو بگم یگ داستان که نشون دهنده دروغگویی او به کسی است که مثلا دوستش داشت و عاشقش بود. داستان از جایی شروع می شه که جوجو همیشه می گفت یک پسر به اسم رضا دوست داره ولی در اصل دوستش نداشت چون اون در جلوی رضا با رضا بود و در پشت سر او می رفت با بقیه خوش گذرونی رضای بدبخت اون واقعا دوست داشت و عاشقش بود یک بار که رفته بودن سر قرار گوشی جوجو همش زنگ می خورد و با پسرهای مختلف حرف می زد رضا ناراحت شد و گفت چته جوجو در جواب گفت من تایک ساعنت پیشتم بعد میرم رضا ناراحت شد و با ناراحتی بهش گفت کجا سر قرار نه جوجو انگار کمی خجالت کشیده بود قرارش با ناراحتی رضا با اون پسره کنسل کرد و نرفت. از اون روز رضا دیگه رضا نشد و همیشه دلش گرفته از خیانت های این دختر و همیشه به عنوان عشقش اون دوست داره اما میدونه که عشق دخترایی مثل جوجو چیزی بجز خیانت به یکی مثل رضاست. چرا جوجو خیانت کردی به رضا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نظرات شما عزیزان:
|
|||
![]() |