درباره وبلاگ

من آشنای دیروز غریبه امروز و فراموش شده فردایم پس در آشنایی امروز می نگرم تا در فردا یادم کنی.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

سلام دوست عزیز در صورتی که دوست دارید با ما تبادل لینک بنمایید زمانی که مارا به لینک خود افزودید به ما بگویید در صورت بودن آدرس ما شما هم به لینک های ما افزوده می شوید.

باتشکر مدیریت







<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 287
بازدید دیروز : 220
بازدید هفته : 287
بازدید ماه : 657
بازدید کل : 73511
تعداد مطالب : 203
تعداد نظرات : 120
تعداد آنلاین : 1

جور دیگر باید زیست
به نام تنها پناه دیار آشفتگان سرنوشت
شنبه 29 مهر 1391برچسب:, :: 21:38 ::  نويسنده : SARH       

 

 

 تو سایه نیستی ای جان که روی خاک بمانی
تو افتابی و حیف است که در مغاک بمانی
شراب میشوی انگور من به دست خماران
چه خوب میشد ازین پس کنار تاک بمانی
غمت مباد مگر مرده باشم ای گل نازم
که ناگزیر تو در وحشت هلاک بمانی
به چشمهای تو سوکند میخورم که نگذارم
میان این همه کابوس هولناک بمانی
قرار اخرمان را مبر ز یاد مه روزی
من از تو قول گرفتم که پاک بمانی.....

SAREH



چهار شنبه 21 مهر 1391برچسب:, :: 23:3 ::  نويسنده : SARH       

 سلام چندتا عكس زيبا از عشق گذاشتم اميدوارم كه خوشتون بياد و ديدن كنيدو نظريادتون نره!

لطفا!حتما!!!!

ilove youuuuღღღღღღღ

ilove youuuuღღღღღღ



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 21 مهر 1391برچسب:, :: 22:56 ::  نويسنده : SARH       

تنهاييو دوست دارم زيرا بي وفا نيست.............

منمو تنهاييي و يه قلب تنهاي شكسته 

    



چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, :: 23:7 ::  نويسنده : SARH       

با عشق به من به من  خیانت کردی
دل دادم و تو رد امانت کردی
رفتی و چه آسوده ز من دل کندی
هر دو قلمت خورد اگر برگردی !! …



چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, :: 22:48 ::  نويسنده : SARH       

 خیانت واژه ی تلخی ست ، حقیقتی زهرآگین ،
فرود دشنه، پی در پی ، بر پیکره ی دوستت دارمها ،
هرگز تبرئه ای نیست
آنکه را که را چنین به کشتن قلب آهنگین عشق برخاست و دلی را که پژمرد …



چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, :: 12:24 ::  نويسنده : SARH       

خدايا چرا من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدايا چرا من بخاطر بعضي ها بايد در همه حالات وهمه جا نابود بشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدايا چرا من دلم براي كساني مي سوزه كه از همه نظر به من از پشت خنجر مي زنن؟؟؟؟؟؟؟؟

خدايا چرا به بعضي ها رحم و دوستي را هديه كردي اما بقيه را ناجوانمرد و پست و خالي از جوانمردي آفريدي؟؟؟؟؟؟

خدايا براستي چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

SAREH



سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, :: 15:52 ::  نويسنده : SARH       

كاش در دهكده عشق فراواني بود
توي بازار صداقت كمي ارزاني يود
كاش اگر گاه كمي لطف به هم ميكرديم
مختصر بود ولي ساده و پنهاني بود
كاش به حرمت دلهاي مسافر هر شب
روي شفاف تزين خاطره مهماني بود
كاش دريا كمي از درد خودش كم مي كرد
قرض مي داد به ما هرچه پريشاني بود
كاش به تشنگي پونه كه پاسخ داديم
رنگ رفتار من و لحن تو انساني بود
مثل حافظ كه پر از معجزه و الهامست
كاش رنگ شب ما هم كمي عرفاني بود
چه قدر شعر نوشتيم براي باران
غافل از آن دل ديوانه كه باراني بود
كاش سهراب نمي رفت به اين زودي ها
دل پر از صحبت اين شاعر كاشاني بود
كاش دل ها پر افسانه ي نيما مي شد
و به يادش همه شب ماه چراغاني بود
كاش اسم همه دختركان اينجا
نام گلهاي پر از شبنم ايراني بود
كاش چشمان پر از پرسش مردم كمتر
غرق اين زندگي سنگي و سيماني بود
كاش دنياي دل ما شبي از اين شبها
غرق هر چيز كه مي خواهي و مي داني بود
دل اگر رفت شبي كاش دعايي بكنيم
راز اين شعر همين مصرع پاياني بود

دیگر ملالی نیست جز نداشتنت ‌٬نخواستنت٬راندنت٬باختنت٬رفتنت٬نماندنت٬

با او و هزاران اوی دیگر بودنت٬بدون مکث پاسخ منفی دادنت.و عشقی نیست٬

جز عشق به چشمان ناز تا ابد روشنت. این را برایت نوشته بودم. باز هم مینویسم:

« هر ستاره شبی است که از تو دورم٬آسمان چه ستاره باران است.»

SAREH



سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:, :: 9:8 ::  نويسنده : SARH       

قانون توتنهایی من است!

وتنهایی من قانون عشق!

عشق ارمغان دلدادگیست واین سرنوشت سادگیست.

چه قانون عجیبی!

چه ارمغان نجیبی وچه سرنوشت تلخ وغریبی!

که هربارستاره ی زندگیت را بادست های خودراهی آسمان پرستاره کنی وخوددر تنهایی وسکوت باچشم های خیس ازغرور.پیوندستاره هارابه نظاره نشینی وخاموش وبی صدا.بازهم تو بمانی وتنهایی ودوری……

 



دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 23:29 ::  نويسنده : SARH       

به آرامی به یادت خواهم بود

تا آخر عمر به یادت خواهم بود
طوری که هیچ کس نفهمد به یادت هستم
مثل آدمی که نفس در سینه حبس میکند
جای نفس در سینه حبست میکنم
سکوت میکنم وکلامی نمی گویم
تا کسی نفهمد در سینه جای نفس
یاد عزیزی را حبس کرده ام
وقتی رفتی غمی سیاه آسمان قلبم را فرا گرفت
وقتی رفتی دوچشمم باریدن گرفت
ای همدم تنهایی خلوت دل
وقتی رفتی روزم شبی تار شد
وقتی رفتی دیوارهای خانه هم رنگی دگر شد
رنگی زشت سیاه و کدر شد
ای همدل وهمدم
با که بنشینم بگویم اینهمه غم

SAREH



دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:, :: 23:22 ::  نويسنده : SARH       

از چه رو رفتی قلبم آزردی

رفتنت را چطور باور کنم من
تورفته ای من مانده ام
این زنده بودنم را
چطور باور کنم من
کاش در کنارم بودی ، کاش میتوانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم....
باورم نمیشود که از من اینهمه دور هستی و فاصله بین من و تو بیداد میکند....
کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم....
کاش میتوانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم....
ای کاش ، کاش ، کاش...

SAREH