درباره وبلاگ

من آشنای دیروز غریبه امروز و فراموش شده فردایم پس در آشنایی امروز می نگرم تا در فردا یادم کنی.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

سلام دوست عزیز در صورتی که دوست دارید با ما تبادل لینک بنمایید زمانی که مارا به لینک خود افزودید به ما بگویید در صورت بودن آدرس ما شما هم به لینک های ما افزوده می شوید.

باتشکر مدیریت







<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 199
بازدید دیروز : 126
بازدید هفته : 334
بازدید ماه : 349
بازدید کل : 73203
تعداد مطالب : 203
تعداد نظرات : 120
تعداد آنلاین : 1

جور دیگر باید زیست
به نام تنها پناه دیار آشفتگان سرنوشت
چهار شنبه 17 خرداد 1386برچسب:یکی تعریف می کرد:, :: 23:36 ::  نويسنده : SARH       

یکی تعریف می کرد:


یک روز توی پیاده رو به طرف میدان تجریش می رفتم…

 

از دور دیدم یک کارت پخش کن خیلی با کلاس، کاغذهای رنگی قشنگی دستشه ولی به هر کسی نمیده!

خانم ها رو که کلا تحویل نمی گرفت و در مورد آقایون هم خیلی گزینشی رفتار می کرد و معلوم بود فقط به کسانی کاغذ رو می داد که مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند، اهل حروم کردن تبلیغات نبود ….

احساس کردم فکر می کنه هر کسی لیاقت داشتن این تبلیغات تمام رنگی گرون قیمت رو نداره ،لابد فقط به آدمهای باکلاس و شیک پوش و با شخصیت میده! از کنجکاوی قلبم داشت می اومد توی دهنم…!!!

خدایا، نظر این تبلیغاتچی خوش تیپ و با کلاس راجع به من چی خواهد بود؟! آیا منو تائید می کنه؟!!

کفشهامو با پشت شلوارم پاک کردم تا مختصر گرد و خاکی که روش نشسته بود پاک بشه و کفشم برق بزنه!

شکم مبارک رو دادم تو و در عین حال سعی کردم خودم رو کاملا بی تفاوت نشون بدم!

دل تو دلم نبود. یعنی منو می پسنده؟ یعنی به من هم از این کاغذهای خوشگل میده…؟!

 

همین طور که سعی می کردم با بی تفاوتی از کنارش رد بشم با لبخند نگاهی بهم کرد و یک کاغذ رنگی به طرفم گرفت و گفت: “آقای محترم! بفرمایید!”
قند تو دلم آب شد!

با لبخندی ظاهری و بدون دستپاچگی یا حالتی که بهش نشون بده گفتم: ا ِ، آهان، خب چرا من؟
من که حواسم جای دیگه بود و به شما توجهی نداشتم! خیلی خوب، باشه، می گیرمش ولی الآن وقت خوندنش رو ندارم! کاغذ رو گرفتم …

چند قدم اونورتر پیچیدم توی قنادی و اونقدر هول بودم که داشتم با سر می رفتم توی کیک تولدی که دست یک آقای میانسال بود! وایسادم و با ولع تمام به کاغذ نگاه کردم، نوشته بود::
.
……

……

.دیگر نگران طاسی سر خود نباشید، پیوند مو با جدیدترین متد روز اروپا و امریکا !!



دو شنبه 15 خرداد 1386برچسب:داستان کوتاه و پندآموز (مخصوص س,آ), :: 15:21 ::  نويسنده : SARH       
توجه                       توجه                        توجه
مردي زير باران از دهكده كوچكي مي گذشت . خانه اي ديد كه داشت مي سوخت و مردي را ديد كه وسط شعله ها در اتاق نشيمن نشسته بود

مسافر فرياد زد : هي،خانه ات آتش گرفته است! مرد جواب داد : ميدانم

مسافر گفت:پس چرا بيرون نمي آيي؟

مرد گفت:آخر بيرون باران مي آيد . مادرم هميشه مي گفت اگر زير باران بروي ، سينه پهلو ميكني
 
زائوچي در مورد اين داستان مي گويد :

خردمند كسي است كه وقتي مجبور شود بتواند
موقعيتش را ترك کند

 



دو شنبه 15 خرداد 1386برچسب:قول می دهم,,,,, :: 1:20 ::  نويسنده : SARH       

 

من بـه چـشم‌هـای بـی‌قـرارم قـول می‌دهـم

ریـشه‌هـایم بـه آب

شاخـه‌هـایم بـه آفـتاب مـی‌رسد

مـن دوبــاره سبـــز  و تنومند می‌شوم

به مثال یک درخت بید که همیشه پابرجا و استوار 

در مقابل سخت ترین بادها ایستادگی می کند.



دو شنبه 15 خرداد 1386برچسب:پدر, :: 1:1 ::  نويسنده : SARH       

 

پدر

ای مظهر رنج و تلاش

                                  بوسه ای بر پینه های

                                                               دست تو خواهم گذاشت

 

روز پدر مبارک



دو شنبه 8 خرداد 1386برچسب:زندگی, :: 19:14 ::  نويسنده : SARH       

 زندگی زیباست

اما اگر من به آن زیبا بنگرم

از بدی ها دور

به خوبی ها نزدیک

زیبایی ها را بپسندم

زشتی ها را نپسندم

در دوستی با دیگران دقت بیشتر

در دشمنی با دشمنان مدارا

در انتخاب دقیق تر

و در زندگی خودم کسی راه ندهم.



دو شنبه 8 خرداد 1386برچسب:, :: 10:24 ::  نويسنده : SARH       

با  سلام خدمت تمامی خوانندگان این وب فکر کنم دیگه همه شما داستان توبه گرگ مرگ است خوندید

این داستان نشون دهنده اینهست که تمامی آدم های گرگ صفتی که تو این جامعه هستن و همیشه میگن ما توبه کردیم دروغ می گن و توبه آنها دروغین هست

آنها می خواهند با این کارشون ثابت کنن که تغییر کردن و به کسی دیگر تبدیل شدند اما این توبه ها دروغین هست و همه آنها همون که بودند هستند و تغییر نکردند و نخواهند کرد فقط شکل ظاهر خودشون تغییر دادند تا همه فکر بکنند که آنها به انسانی دیگر تبدیل شده اند و آدم شده اند درصورتی که این جوریا هم نیست که همه گول اینها رو

بخورند و خام بشند.همه آنهارو دیگه شناختند و از آنها دور می شوند تا مبادا از جانب این گرگ ها دچار آسیبی بشوند و برای آنها مشکلی پیش بیاید.



15 ارديبهشت 1386برچسب:, :: 14:10 ::  نويسنده : SARH       

 man zendegi khosh mikhastam na bad.man toro faghat toro too zendegim mikhastam nafahm!nafahmidio kardi tarkam.fekr mikardam bokoni darkam.oonghadr keshidam ke nemitoonam bedam dastamo harkat,bargard chon ba har ghadam ke barmidari ye hesi mige az jahanam sar dar myari!  



سلامی به گرمی آفتاب به تمامی دوستان خوب و عزیز من این مطلب آخرین مطلب من در مورد تابستان 90 در این وبلاگ هست تابستانی که خود من شخصا تجربیاتی مفید و جالب اما به قیمت گران از آن یاد گرفتم قیمتی که من تمام زمان و وقت و فکر وحتی پول خود را در این راه صرف کردم و از دست دادم چرا که فقط به دنبال پیشرفت دوستان خودم و کم کردن روی این بچه مذهبی هایی بودم که فقط ادعایشان می شد و همه چیز را در خود می دیدند و دیگران را آدم حساب نمی کردند چرا چون بعضی از این بچه مذهبی ها زیاده رو و افراطی بوده و هستند و همیشه فکر می کنند که کسانی که یک کار خلاف انجام می دهند دیگر نمی توانند دست از این کارها بردارند و به راه راست و درست باز گردند که این حرف درست نیست خداوند کریم فرموده که 100 بار اگر توبه شکستی باز آی این حرف نشان دهنده لطف و کرم خد ای بزرگ هست پس چرا وقتی خدای ما این قدر بزرگ و بخشنده است ما نتوانیم از او کمی یاد بگیریم و مثل او کمی بخشنده و مهربان باشیم.

در این مدت من یاد گرفتم که بیشتر انسانهای اطراف ما انسانهایی گرگ هستند که در پوستین میش خود را به ما نزدیک کرده و از پشت به ما خنجر می زنند.

من یاد گرفتم که باید از این مدل انسانها دوری کرد و به کار خود برسیم و با این انسانها رفت و آمد نداشت و نباید برای این انسانها کاری انجام داد و دلسوز آنها بود.

در این مدت خیلی ها با من دوست بودند و به من چیزهای زیادی را آموزش دادند و من از آنها چیز های مفیدی را یاد گرفتم و به جرات می گویم که اندکند کسانی که برای ما از ته قلب یک کار را بخواهند انجام بدهند.

دوستانی که در دوستی ثابت قدم باشند و در همه خوشی ها و بدی های یک دوست شریک باشند و او را تنها نگذارند.

من به شما فقط یک نصیحت دارم آن هم دوری از تمامی کسانی که همیشه از پشت به همه خنجر می زنند که می دانم خود به خوبی همه آنها را می شناسید پس تا می توانید از همه آنها دوری کنید زیرا که هیچ کس از نظر من ارزش یک انسان پاک و خوب را ندارد.

تا به این مدت من به عنوان یک دوست با تمامی شما همراه بودم اما بنا بر شرایط زمانی و مکانی دیگر قادر به ادامه این دوستی ها نیستم و دیگر به ندرت کسی از دوستان بتواند مرا ببیند و با این حقیر ارتباطی برقرار بنماید من تا به الان خود را محدود کرده بودم که در سطح دوستانم باشم ، به اندازه آنها بنگرم و مثل آنها بپوشم و بگردم و تا جایی که می توانم به آنها کمک کنم اما بنابر شرایط جدید این حقیر این بنده کوچک برای همیشه از شما جدا شده و به راه اصلی خود باز می گردم .

امید است که انشا الله تمامی دوستان من در تمامی مراحل زندگی خود پیروز و موفق و سربلند باشند و از تمامی دوستان خود می خواهم که این حقیر را به خاطر بدی ها و خوبی هایم ببخشند و مرا حلال بنمایند.

به امید یک زندگی خوب برای تمامی دوستان عزیزم.

به پایان آمد این قصه *********حکایت همچنان باقی است



سه شنبه 5 ارديبهشت 1386برچسب:گوشه نشینان, :: 22:31 ::  نويسنده : SARH       

ما گوشه نشینان غم فاطمه هستیم
محتاج عطا و کرم فاطمه هستیم
یک عمر چو شمع گر بسوزیم کم است
دلسوخته عمر کم فاطمه هستیم



دو شنبه 4 ارديبهشت 1386برچسب:مداحی فاطمیه, :: 10:53 ::  نويسنده : SARH       

فاطمیه 
 

 

با سلام خدمت تمامي دوست داران اهلبيت در قسمت لينك هاي ما جديدا لينك سايت هاي مذهبي اضافه شده حتما از آنجا بازديد كنيد انشا الله كه مفيد باشد.